میبوسم شکلِ ماهتو !   رو عکست سجده میزارم 

میدونم مثل تو هرگز تو این دنیا نمی بینم 

فقط ناله ام!فقط اشکم!مثال ابر می بارم 

تمومه درد من اینه... تو عشقم رو نفهمیدی 

ندیدی که چقدر تنهام نفهمیدی دوست دارم

تو جزیی از منی عشقم فراموشی نمی گیرم

عزیزم ! عمره من!    هرگز تو رو تنها نمی زارم 

دعا گوتم...   تمامه عمر ...  چشامو روت نمی بندم 

خدایا!آرزوم اینه نشه لبخندی کم حتی ی لحظه ازلب یارم 

میدونم آخر قصه اس تو خواستی اینطوری باشه 

نمی میرم چرا شاید ! به عشق تو امیدوارم ....

لباس كذايي داشتيم

امروز نميخواست لباس روز ورزش رو تنش كنه حتي لباس معمولي هم قبول نداشت فقط يه كله وايساده بود كه اين لباس رو ميخوام،،،،،

اخرش هم دعوامون شد و با قيافه أخم الود و ناراحت رفتيم مهد تا رسيد به معلمش كللللللللل جريان رو تعريف كرد و اخرش هم اضافه

كرد كه مامانيم الان بره لباسه رو بياره من تنم كنم،،،،،،،يعني فقط تصور كن ورزش با اون لباس،،،،،خدا رو شكر معلمش حريفش شد

و رفت تو كلاس البته بعد از اينكه حال منو حسابي جا أورد با نق و نوقش

اهورا هفته بعد يه سفر سه روزه داره از طرف مدرسه با همه معلمهاش و همكلاسيها اولين باره كه ميخواد سه روز نبينمش از همين

الان دلم تنك شده البته ايران كه بوديم هر شب با عمو و زنعموش ميرفت خونه اونها ولي باز فرداش با هم ميومدن الان سه روز

و يه شب كامل ميره خدا كنه بهش خوش بذكره و سلامت بيان خونه انشاله

دختركم تو همه نقاشياش يه عالمه موي فرفري ميكشه خود ادمه اجزا نداره ولي كله و موي فرفريش حتما هست

آدمهــایی که ایـن جملـــه رو می شنـود

خوشبخت تــریـטּ آدمــها هستنـــد:

"عیب ندآره بآ هم دُرستش می کُنیم

دلــــم تنـــگ ميـــشـــود گـــاهـــي...

کــمــي بــرگــرد..

بــــــي انـــصــاف...!

پیوند خورشید و ماه
امروز نوای هلهله‌ای از بارگاه ملکوت به گوش می‌رسد، عطری دلنشین فضا را روحبخش کرده است، پیوند خورشید و ماه آسمان ولایت و امامت است.

امروز نوای هلهله‌ای از بارگاه ملکوت به گوش می‌رسد، عطری دلنشین فضا را روحبخش کرده است، گویی جشنی برپاشده است، فرشتگان از چه اینگونه شادمان هستند و ستاره باران می‌کنند، پیوند خورشید و ماه آسمان ولایت و امامت است.

15دشمن روابط عمومی 

حال این شما و این پانزده دشمن قسم خورده روابط عمومی!

1. تنبلی کارکنان روابط عمومی

روابط عمومی واحدی است در ارتباط مستقیم با مدیریت ارشد و عالی و کارکنان سازمان، دستگاههای فرادستی و ناظر بر سازمان، دستگاهها و مجموعه های همکار، مراکز طرف قرار داد، ذی نفعان، شرکای اجتماعی و مشتریان سازمان، رسانه های جمعی و کلیه افراد حقیقی و حقوقی که به نحوی با آن سازمان ارتباط پیدا می کنند. بدین ترتیب کار کردن در روابط عمومی انرژی و تحرک بالایی را می طلبد و محدودیت زمانی و ساعت اداری نمی شناسد. با این وجود بعضی مدیران و کارکنان در واحدهای روابط عمومی به ویژه در بخش دولتی هستند که توان و تحرک لازم برای این جایگاه را ندارند. اینها نخستین مانع کار روابط عمومی به شمار می آیند.

این پستو میخواستم دیشب بذارم ولی به دلایلی فرصت پیدا نکردم که بنویسمش !!! 

دیشب نزدیکه اذان مغرب بود که دیدم برام اس ام اس اومده !!! معمولا این موقع ها اس ام اس ی بهم داده نمیشه فقط هر صبح اونم از طرف همراه اول !!! :)) واسه همین برام تعجب آور بود !! بازش کردم دیدم اینطور نوشته ! 

- س . خونه اسادارید پام انگشت شکستش !!! 

ترنسلیتش کنم تا بفهمیم چی شده ! :))) زیرنویس : سلام ،خونه عصا  دارید ؟ انگشت پام شکست !! :))

پیامک از طرف پسر عموم بود ! اینم مثه من دو روز قبل توو فوتبال مصدوم شد !! نگو که انگشت پاش شکست ! الان اینطور که دارم از این فوتبال تعریف میکنم همه فکر میکنن کشتی کجه نه فوتبال !!! البته بیراه هم فکر نمیکنیدا چون بیشتریا فوتبالیست نیستن ! و زد و خوردا خیلی زیاده !! 

+ راستی گفتم که رفتیم موج هایه آبی ؟ !!! وااای باورتون نمیشه فوق العاده بود !!! سُرسره هایه پیچ توو پیچ و به نظر خودم فوق العاده که بسیار برایه من هیجان انگیز بود !! یه وقتایی هم که توو سر سره ها یهو میپیچیدم ترس ورم میداشت و به طراح این نوع سُر سره ها فحش میدادم ( توو پرانتز فحش بد نه ها ! در حد بیشعورا !! ) :) 

یه قسمتی هم بود که مثه ساحل دریا درست کرده بودن و موج هایه ساختگی ؛ بعضی اوقات موجاش خیلی بلند میشد که جذابیت خاص خودشو داشت !! جاهایه پر عمق نداشت و حداکثر 3 متر بود ! همون جلو ها بودم که دیدم بغل دستیم یه حالت عجیبی داره !!! خیلی تعجب کردم یه خورده که بهش نگاه کردم ترس رو توو چهره ش دیدم فهمیدم خبراییه !!! نگو که یارو شنا بلد نبوده یواش یواش آب آوردتش جلو !!! 

هیچ حرفی نمیتونست بزنه فقط از روو چشاش میشد فهمید که ملتمسانه میخواد که نجاتش بدن !!! دستشو گرفتمو یه لحظه کشیدمش بیرون آب ولی چون بلد نبودم مثه نجات غریقا نجاتش بدم فقط تونسته بودم بیرون آب نگه ش دارم که اونی که بالا بود فهمید و یه تویوپ انداخت !!! 

ولی واقعا غرق شدن حس بدیه !!! ولی خوبیش این بود که حرکت اضافی نمیکرد ولی تسلیم شدنشو میشد فهمید چون اصلا هیچ کاری نمیتونست انجام بده حتی دست و پا زدن ! هنوز قیافش یادمه !! 

 فقط یکی از بدی هاش که خیلی مشهوده شلوغیه جلویه هر وسیله ست که آدمو کلافه میکنه !!! ولی برایه یه بارتجربه کردن چیز خوبیه !! و بهتون پیشنهاد میکنم امتحانش کنید !! چون خودم اعتقاد دارم که بعضی اوقات باید بعضی از چیزا رو یه بار هم که شده امتحان کرد البته بیشتر چیزایی که خودم فکر میکنم خوبه نه چیز دیگه !  البته نمیدونم که خانم ها چطور میخوان تحمل کنن به نظر خودم که بعضی چیزاش ترسناکه !!! ورودی هاشم خیلی کم شده  نفری 12 هزار بدونه اینکه سانسی باشه و میتونستی از صبح تا شب داخلش باشی و رستوران و کافی شاپ هم  داره !! فکر کنم زیادی تبلیغشو کردم فکر میکنید که دارم ازشون چیزی میگیرم واسه این کار :)))

راستی قهرمانیه تیم والیبال ایران و سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه رو بهتون تبریک میگم 

عکس خاصی نداشتم چون دیدم متنم زیاد شده گفتم عده ای هم وجود دارن که حوصله ی خوندن ندارن حداقل یه عکسی هم براشون بذارم که حوصله شون سر نره و ازین عکسه نی نیه خوشم اومد :)

تعریف کرده بودم

ک وقتی رفتی...

سراغت را ک میگیرند

خجالت میکشم بگوییم تنهایم گذاشت!!!