loading...
عطر انتظار
لایو بازدید : 9 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)
چگونه به سخره می گیرید دنیای بی اصل و پایه ام را؟ چگونه به درد هایم می خندید؟ در کجای جغرافیای من به نظاره نشسته اید به کدام منظره می نگرید که این گونه نگاهتان می سازندم؟ من دخترکی را می شناسم که با همه ی احساس هایش هماغوشی کرد و هر چه گذشت تنها فاصله زایید. من دختری را می بینم از زخم فاصله های تازه جان که دیگر بسته نمی شدند. من زنی را می بینم که همه احساساتش را در بغچه ای به دوش می کشد. که دیوارهایش را حمل می کند که خاک های قراموشی را بر بارهایش اضافه می کند تا صدای خنده ها و حق حق های همواره اش گوش کسی را نیازارد. زنی که من می بینم هر لحظه نگاه های شما را با لبخند دریافت می کند و بر بارش اضافه می کند. نگاههایی آنقدر سنگین که از دیوارها و خاک ها و زخم فاصله ها میگذرند. 

زنٍ جلوی نگاه من گاهی شب ها بغچه اش را باز می کند و به زخم های سربازش دست می کشد، و آنگاه صدای احساس هایش بلند می شوند و باز فاصله های نو دهن باز می کنند. زن با ناچاری کوله بارش را می پوشد و به دیوارش خیره می شود. هر نقطه ای در زندگیش تعریف فاصله ای جدید است و زخمی تازه و زن می داند که لحظه ی تلاقی دو نقطه مرگ است. مرگ فاصله. مرگ نقطه. مرگ زنی که هر لحظه به پایانش نزدیکتر می شود.

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 76
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 54
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 56
  • بازدید ماه : 54
  • بازدید سال : 187
  • بازدید کلی : 1,639